Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جام جم آنلاین از تلاطم در بازار سکه و ارز تا بالا رفتن قیمت مسکن و فولاد، یکی از مظنونین همیشگی بانک‌ها هستند که بدنبال سودجویی خود با ورود به بنگاه‌های اقتصادی، ثبات بازار را بر هم می‌زنند؛ همین مساله موجب شد تا مرداد ماه امسال شورای پول و اعتبار بانک‌ها را ملزم کند سهام خود در بنگاه‌های اقتصادی را از طریق بورس واگذاری کنند، الزامی که البته پیش از این هم به بانک‌ها ابلاغ شده بود و بانک‌ها در برابر آن مقاومت کرده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برای بررسی واقعیت بنگاه‌داری بانک‌ها و دلایلی که موجب شده تا این موسسات مالی بتوانند با ورود به این عرصه بخشی از نبض بازار را در دست بگیرند، به سراغ ساسان شاه‌ویسی دکترای اقتصاد مدیریت از دانشگاه جرج واشنگتن و رئیس مرکز مطالعات راهبردی دانشگاه تهران رفتیم و با او در خصوص حال و هوای بانک‌داری کشور سوال کردیم که در ادامه می‌آید.

بانک‌ها قادر به پاسخگویی به مطالبات مردم نیستند


اوضاع بانک‌داری در کشور چگونه است؟

پشتیبانی و آسان‌سازی فعالیت‌های بانکی بخشی از فعالیت‌های مجاز بانک‌هاست که با توزیع اعتبارات، جمع‌آوری منابع در کشور شکل‌پذیری پیدا کرده‌ است؛ در حقیقت بخش عمده‌ای از این نظام یا ساختار بانکی به شکل سنتی دریافت سپرده از سپرده‌گذار و توزیع منابع به صورت وام با نرخ‌های متفاوت و با سررسیده‌های متفاوت است که وقتی وارد جزئیات آن می‌شوید با توجه به سهم و وزن وام‌گیرندگان تقریبا می‌توان گفت چالش از همین جا شروع می‌شود. به عبارتی بانک‌های ایرانی بشدت در معرض ریسک‌های اعتباری، ریسک بهره و ریسک نقدینگی هستند.

بزرگترین ریسکی که بانک‌ها با آن روبرو هستند ریسک اعتباری است، به این معنا که مشتری‌های اعتباری بانک‌ها قادر به پرداخت تسهیلاتی که دریافت کرده‌اند نیستند و مهمترین دلیلی که این ریسک هم وجود دارد مقدار مطالبات معوق و مشکوک الوصولی است که بانک‌ها با آن در حجم نظام بانکی کشور روبرو هستند، یعنی وقتی که نگاه می‌کنید می‌بینید این حجم و نسبت بسیار بیشتر از کل سرمایه‌ها بانک‌هاست؛ بانک‌ها سپرده‌هایی را از مردم گرفته‌اند و یک نرخی را هم به عنوان سرمایه‌ ثابت دارند که از محل سپرده‌های پولی که به وام‌گیرنده‌ها داده‌اند باز می‌گردد اما ریسک اعتباری آن‌‌جا اتفاق می‌افتد که چون نمی‌توانند اعتبارات گرفته شده از مردم را بازپرداخت کنند حجم مطالباتی که با آن روبرو هستند از میزان سرمایه‌ آنها بیشتر می‌شود و به عبارت بهتر همه بانک‌ها نمی‌توانند پاسخگوی مطالبات سپرده‌گذارهای خودشان باشند.

ریسک اعتباری، ریسک بازار، ریسک نرخ ارز، ریسک نرخ سود تضمین شده‌ای که بانک‌ها به سپرده‌گذاران اعلام می‌کنند، ریسک نقدینگی و ریسک عملیاتی بانک‌ها از ریسک‌های غالب بانک‌ها هستند که با مبادلاتی که بین بانک‌ها انجام می‌شود تا همدیگر را پوشش ‌دهند به یکدیگر سرایت می‌کنند و در نهایت وقتی اینها را در کنار هم قرار می‌دهید آن چیزی که از آن به عنوان قابلیت بخشی مکانیزم و نظام بانک مطلوب مورد نظر است اتفاق نمی‌افتد.

در دوران سازندگی بعد از جنگ به بانک‌ها اجازه داده شد وارد بنگاه‌داری شوند

چرا این مقدار ریسک در بانک‌ها برجسته شده است؟

اقتصاد داخلی و خارجی یا از یکسری ریسک‌ها پیروی می‌کند و یا تاثیر می‌گیرند، بخشی از این ریسک‌ها به رفتار ذی‌نفعان اقتصاد و بخشی دیگر به سیاست‌گذاران اقتصادی باز می‌گردد که می‌توانند جز همان ذی‌نفعان قلمداد شوند، تاثیری که این محیط بر داخل و خارج دارد فقط اقتصادی نیست، می‌تواند امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و حتی علمی و فناوری هم باشد، زمانی که اینها را در کنار هم قرار دهیم می‌توانیم آزمون دقیقی از نقش و جایگاهی که بانک‌ها بر عهده می‌گیرند را تعریف کنید.

در ابتدای دهه 70 زمانی که بانک‌های ما همه دولتی بودند برای اینکه بتوانیم اقتصاد پساجنگ را مدیریت و بازسازی را آغاز کنیم اختیار خلق پول و اداره آن به بانک‌ها واگذار شد یعنی گفتیم هر بانک یک شرکت سرمایه‌گذاری است و با این استراتژی قابلیت بانک‌ها را از صرف رابطه سنتی سپرده‌ستانی و پرداخت تسهیلات خارج کردیم و کارکرد جدیدی به بانک‌ها دادیم؛ اجازه دادیم بانک‌ها مدیریت بخشی و فرابخشی در سرمایه‌گذاری منطقه‌ای و ناحیه‌ای داشته باشند، این یک قابلیت موثر با یک کارکرد ناموجه و یا همان سنتی است.

جریان خلق پول در خدمت جریانات سیاسی قرار گرفته است

بانک وقتی اختیار خلق پول و سرمایه‌گذاری را دارد شروع می‌کند از آن سوءاستفاده کردن، آن هم پولی که کسی نمی‌داند چه مقدار خلق شده و کسی هم نمی‌تواند در توزیع آن نظارتی داشته باشد. بانک‌ها می‌گویند من خودم این منابع را مدیریت می‌کنم، البته 2 الی 3 بار هم قرار شد که این شرکت‌های سرمایه‌گذاری بانکی تنظیم شوند ولی این اتفاق نمی‌افتد چون با تغییر گروه‌های سیاسی، مدیرت عالی کشور، مدیریت هیات مدیره و مدیرعامل‌ها یکی بعد از دیگری هر کدام سهم و بخشی از قابلیت‌های این بانک فربه را در اختیار می‌گیرند و عمدتا جریان خلق پول در خدمت تولید سود و ثروت این بخش از مدیران نظام بانکی قرار گرفته است. هم فرصت را در اختیار آنها قرار داده و هم قدرت را و کسی هم نپرسیده که در این ماتریس جدید چه اتفاقی به وجود خواهد آمد؟ گردش وجوه در خدمت جریان‌های سیاسی است که بشدت آزمندانه و حرفه‌ای در حال خلق پول هستند. بانک‌ها یکجا شرکت سرمایه‌گذاری و جای دیگر شرکت مشارکتی با نهادها، سازمان‌ها و یا بخش‌های اقتصادی درست می‌کند.

در سیاست‌های اصل 44 گفتیم انحصارات بانک‌های دولتی باید شکسته شده بخش خصوصی وارد شود، همین بانک‌های دولتی که شکل بخشی دارند مانند بانک مسکن، رفاه، کشاورزی و بانک‌های توسعه‌ای را برای دولت حفظ کنیم و باقی بانک‌ها مانند ملت، تجارت و صادرات را یکی بعد از دیگری واگذار کنیم؛ بخش خصوصی را آوردیم که بانک داشته باشد ولی می‌گوئیم کاری که من می‌گویم را انجام بده، خب بخش خصوصی مگر بیکار است که در چنین شرایطی بانک بزند.

سرمایه‌گذاری تنها راهی که اجازه رشد بانکداری به آن داده شده است

بخش خصوصی مانند تراست‌های بین‌المللی یک بانک می‌زند و حوزه مدیریت خودش را در داخل این بانک قرار می‌دهد یعنی آن بانک صرفا در خدمت شکل جدیدی از انحصارهای جدید موضوعی، قلمروئی و یا بخشی قرار می‌گیرد؛ خودروساز بانک پارسیان را زد، شهرداری اول رفت در بانک سرمایه و بعد که زورش نرسید رفت بانک شهر را زد، آموزش و پرورش بانک سرمایه را زد، وزارت رفاه، بانک رفاه را در اختیار گرفت، وزارت کشاورزی هم بانک کشاورزی را، وزارت صنایع بانک صنعت و معدن، یعنی شمایل بانک‌ها شمایل بانک‌های موضوعی و قلمرویی شدند؛ سندیکای ساختمان بانک کارآفرین را ایجاد کرد، عمده هیات موسس بانک کارآفرین در سال 83 یا 84 انبوه‌سازان و سرمایه‌گذارهای بخش ساختمان بودند، یا کسانی که کارهای سلف در بازارهای فرعی انجام می‌دادند بانک اقتصاد نوین را راه‌انداختند، همه اینها یعنی شکلی که ما اجازه رشد به بانکداری را دادیم در دامنه توسعه سرمایه‌گذاری و سرمایه‌پذیری بود نه در دامنه ماموریت‌ها و رسالت‌هایی که اقتصاد ملی از بانکداری ملی انتظار دارد؛ لذا یک جریان جدید با همان سوءهاضمه در مدل مدیریت بانکداری با کنش‌گری بخش خصوصی ایجاد شد و در سری بعدی هم بخش عمومی مانند صندوق‌های بازنشستگی آمدند، مثلا بازار می‌خواست بانک اصناف را ایجاد کند و وقتی که موفق نشد سازمان اقتصاد اسلامی را بزرگتر کرد.

بانک‌ها با ‌خنده قیمت زمین و سکه را بالا می‌برند، فحشش را نظام می‌خورد

چگونه است که دست بانک‌ها در بازار این مقدار باز شده است؟

وقتی سیستم نظارتی، عملیاتی و بازخوردگیری که تاثیر کارها در هدف را بررسی ‌کند ضعیف باشد اینگونه می‌شود، مثلا ما تصویب می‌کنیم که این مقدار از تسهیلات سال 96 باید به این حوزه برود ولی کسی نمی‌پرسید چرا نرفت؟ وقتی کسی نظارت نمی‌کند بانک‌های بدهکار به بانک مرکزی پولشان را به بازار سکه می‌برند و این بازار را هیجانی می‌کنند. مگر سال 87 چندتا از همین بانک‌ها وارد بازار مسکن نشدند و قیمت مسکن را ظرف سه ماه 2.5 برابر نکردند؟ فحشش‌ را دولت نهم خورد آنها هم می‌خندیدند، امروز همین بانک‌ها رفته‌اند در سکه، حالا فحشش را دارد نظام و یک دولت دیگر می‌خورد آنها باز هم دارند می‌خندند.

در نظام بانکی روابط بر ضوابط چربیده است

اگر نظارت باشد شما می‌توانید با یک دستگاه پوز معمولی از ساعت 4 بعد از ظهر به بعد، معامله کف خیابانی سکه و دلار انجام دهید؟ تازه بعد از چند سال این مساله را فهمیدند و جلوی آن را بستند؛ آیا سیستم فناوری بسیار عظیم در بانک مرکزی نمی‌دانست که پوزها و کارت‌‌‌خوان‌های فلان بانک در خیابان‌ها کار می‌کند و بعد از ساعت اداری هم جابه‌جایی وجوه را انجام می‌دهد؟ اگر نمی‌دانست که امنیت شبکه واویلاست، اگر هم می‌دانست که چرا جلوی آن را نگرفت. پس نشان می‌دهد که روابط بر ضوابط چربیده است آن هم در شرایطی که یک بی‌ثباتی در هندسه اقتصاد ملی وجود دارد.

وقتی رئیس بانک مرکزی می‌خواهد انضباط بین بخشی ایجاد کند با او برخورد می‌کنند
آیا الان کسی سوال کرده سرمایه‌ چه مقدار از سکه‌هایی که خریداری شده متعلق به بانک‌هاست؟ یا کسی می‌داند سرنوشت دلارهایی که به بانک‌ها داده شده بود چه شد؟ در دوره آقای احمدی‌نژاد 42 میلیارد برای تنظیم بازار ارز تزریق شد ولی پولی برنگشت، وقتی هم که آقای بهمنی وجوه بانک‌ها را مسدود کرد دیوان محاسبات آقای بهمنی را تحت تعقیب قرار داد؛ این چه رابطه‌ای است که اگر رئیس کل بانک مرکزی می‌خواهد انضباط بین بخشی ایجاد کند با او برخورد می‌کنند.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: بانک مرکزی بانکداری ایران بانک ها مشکلات بانکی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۱۲۸۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

احسان طبری؛ تئوریسین برجسته چگونه از مارکسیسم برگشت و «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی» شد

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 35 سال قبل در 9 اردیبهشت 1368 خورشیدی یکی از بحث‌انگیزترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران درگذشت: احسان طبری، تئوریسین برجستۀ حزب توده و مهم ترین نظریه‌پرداز مارکسیسم در ایران که در زندان جمهوری اسلامی از مارکسیسم برید و دربارۀ اسلام نوشت. حتی پس از آزادی از زندان.

    چون فضای سیاسی متأثر از برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری بود و بعد هم بیماری امام خمینی و سپس درگذشت ایشان و موضوع جانشینی و چندان مجال پرداختن به طبری فراهم نیامد حال آن که اگر این اتفاق چندی بعدتر رخ می‌داد درباره او بسیار بیشتر گفته و نوشته می‌شد. هر چند در آن زمان برخی مجلات روشن‌فکری از یاد او فرونکاستند زیرا  تنها وجه سیاسی نداشت.

    برخی از هم حزبی های او اعلام ترک مارکسیسم و ترجیح و گرویدن به اسلام را ناشی از این می‌دانند که اهل مقاومت نبود و بعضی هم به این سبب که همین که ایران از متحد آمریکا به دشمن آن بدل شده بود ولو با اسلامیت انقلاب 57 که نسبتی با ماتریالیسم و مارکسیسم نداشت برای او مطلوب بود و اسلام انقلابی را از این منظر پذیرفت. کما این که وقتی هنوز مارکسیست بودند ابایی نداشتند در انتحابات خبرگان قانون اساسی از حجت‌الاسلام یونس موسوی در کرمانشاه حمایت و تصریح کنند: کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران ضمنا اعلام می‌دارد: در هر نقطه‌ای که آیت‌الله صادق خلخالی نامزد باشند به ایشان رأی خواهند داد. (9 مرداد 1358، هفته نامۀ مردم)
 
    دکتر انور خامه‌ای از گروه 53 نفر (اولین تشکل مروج کمونیسم در ایران در زمان رضاشاه) درباره طبری گفته بود: «او  آدمی بی‌کینه بود ولی مهم‌ترین صفت او این بود که قدرت مقاومت او کم بود. چندان که در جوانی و بعد از دستگیری با دیگر اعضای ۵۳ نفر در همان اولین جلسات دادگاه همه اطلاعات خود را با توضیحات مفصل نوشت. بعدها هم مثل یک چوب تربه هر صورتی که خواستند درآمد. آدمی با معلومات بسیار و ارزش بالای فکری و ادبی  اما از حیث ایمان به راه و روش و استحکام ضعیف.» - [مجلۀ آدینه مرداد 68]

  در این موضوع اما کسی تردید ندارد که احسان طبری نابغه‌ای بود که اگر عمر خود را پای حزب توده نمی‌گذاشت و ۳۰ سال (از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷) خارج از ایران به سر نمی‌برد یا در غرب روزگار می‌گذراند جایگاه علمی یا ادبی یا دانشگاهی بسیار بالاتری کسب می‌کرد در حالی که در اتحاد شوروی هم در عالی‌ترین سطح با آکادمی علوم همکاری داشت اما به هر حال عنصری سیاسی و ایدیولوژیک به حساب می‌آمد.

   ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و اعلام انحلال و غیر قانونی بودن حزب توده چاره‌ای جز مخفی شدن و سپس فرار پیش پای سران حزب توده و از جمله احسان طبری نگذاشت هرچند که برخی از سران حزب که به زندان افتادند نیز موفق به فرار شدند و موضوع مستند «فرار از قصر» که به تازگی ساخته و ارکان شده همین است.

   در دوران رضاشاه احسان طبری مانند دیگر اعضای گروه ۵۳ نفر به زندان افتاد و در پی شهریور 1320 فضا تغییر کرد آن قدر که در شرکت نفت انگلیس استخدام شد و برای نشریه اخبار روز مطلب ترجمه می کرد و از این حیث می توان طبری را یکی از برجسته ترین روزنامه نگاران ایران هم دانست. اگرچه بعد از شرکت نفت روزنامه نگاری او تنها در چارچوب حزب بود و در این باره دو نظر وجود دارد: یکی قایل به روزنامه نگاری حزبی به عنوانی یک ژانر در ژورنالیسم است و دیگر این دیدگاه که روزنامه نگار باید به دنبال واقعیت و کشف حقیقت و توصیف روایت باشد و با نگاه حزبی نمی توان و این دیگر تبلیغ است و روزنامه نگاری مستقل نیست.

     کار در شرکت نفت انگلیس با انتقاد دوستان و هم حزبی ها مواجه شد و چون اعلام کرد تنها به قصد امرار معاش و تامین زندگی است از او خواستند در خبرگزاری تاس مشغول شود و از این پس رسما حقوق بگیر حزب شد تا ماجرای ترور در سال ۱۳۲۷ هر چند کمی  قبل از آن هم تشکیلات حزب توده در شمال متلاشی شده بود.

   به شمال اشاره شد. بدنیست بدانیم مازندرانی بود و پدرش شیخ حسین طبری معمم و وکیل دادگستری و در متن ادعا نامه مدعی  العموم درباره ۵۳ نفر درباره شماره ۲۷ چنین آمده بود: «احسان الله طبری فرزند حسین. اهل ساری، مقیم تهران، خیابان عین الدوله، ۲۱ ساله، محصل دانشکده حقوق. در خانه او اوراق کمونیستی کشف شده و آنها را ترجمه کرده است. نظر به اقاریر و اعترافات صریح تردیدی در ارتکاب متهم به قیام علیه امنیت و استقلال کشور وجود ندارد و طبق ماده یک قانون سابق الذکر ( قیام علیه امنیت ملی) صدور حکم مجازات مشارالیه مورد تقاضاست.»

  دستگیری او روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ صورت پذیرفت و دادگاه او اندک زمانی بعدتر تشکیل و به سه سال و نیم حبس محکوم شد و اگر رضاشاه برکنار و تبعید نشده بود هم البته باز آزاد می شد منتها در این صورت فضای سیاسی دیگر مساعد نبود حال آن که طی ۵ سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ فضا برای فعالیت حزب توده و ترویج مارکسیسم بسیار مساعد شده بود.

  انورخامه ای از دیگر اعضای ۵۳ نفر درباره هوش و نبوغ و قدرت یادگیری احسان طبری گفته بود: «در زندان با یک یهودی آشنا شد که مهاجر فراری بود که پدرش از شوروی اخراج شده به ترکیه رفته بود و از آنجا به فلسطین تبعید شد و در مرز انگلیسی ها به ایران تحویل داده بودند و تا ۱۳۲۰ در زندان بود و سلول او درست مقابل احسان طبری قرار داشت. با هم قرار گذاشتند او به طبری ترکی استانبولی بیاموزد و طبری هم به او فارسی. تنها دو ماه بعد طبری که از زندان آزاد شد خواندن و نوشتن ترکی استانبولی را به خوبی فراگرفته بود در حالی که ‌آن یهودی همچنان تنها چند کلمه فارسی یاد گرفته بود!»

   بالاترین استعداد احسان طبری در زبان آموزی بود تا جایی که گفته شده به ۱۰ زبان مسلط یا دست کم با آنها در حد خواندن آشنا بود چندان که می توانست به جز فارسی، انگلیسی و عربی و فرانسه و آلمانی را بخواند و نیز روسی و ترکی و لاتین و اوستایی و پهلوی را!

  چنین استعداد و نبوغی به شوروی رفت و در مدرسه عالی حزب در مسکو تاریخ خواند و از فلسفه هم غافل نبود و عنوان پایان نامه او فلسفه ابن سینا بود. ۱۰ سالی در مسکو بود و بعد از بهبود روابط شاه با شوروی از طبری خواستند به لایپزیک آلمان شرقی برود.

  در دوران دولت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نیز انقلاب ۵۷ در ایران نبود و بعد از پیروزی انقلاب و در پی ۳۰ سال به ایران برگشت و ترجیح داد به امور فرهنگی و انتشاراتی و مطبوعاتی حزب توده برسد و مانند نورالدین کیانوری زیاد در چشم رسانه ها نباشد.

  با این حال در تابستان ۱۳۵۸ کاندیدای انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شد که نام رسمی آن مجلس بررسی نهایی  پیش نویس قانون اساسی شد. حضور سران حزب توده و روشنفکران سکولار در آن انتخابات سبب شد روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و نیروهای ملی مذهبی ائتلاف کنند و همان فهرست ۱۰ نفره برنده شد: آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، دکتر بهشتی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، دکتر گلزاده غفوری، ابوالحسن بنی‌صدر، مهندس عزت‌الله سحابی، شیبانی، علی‌محمد عرب و منیره گرجی. ائتلافی که تنها در مخالفت با سکولارها و توده ای ها و مجاهدین خلق متحد بودند و بعد بین خودشان اختلاف فراوان افتاد.



  حضور کارگر گمنامی به نام علی محمد عرب در لیست ائتلاف حزب جمهوری اسلامی باعث شد او یک میلیون و ۳۰۵ هزار و ۱۲۶ رای بیاورد و نفر دهم شود در حالی که روشن فکر مشهوری چون دکتر علی اصغر حاج سید جوادی یک میلیون رای کمترآورد: ۲۹۸ هزار و ۳۶۰ رای (چند صد رای بیشتر از مسعود رجوی که نفر دوازدهم شد).



  در این فضا احسان طبری هم ۴۷ هزار و 225 رأی آورد که نشان می داد وزن اجتماعی حزب بوده در فضای بعد از انقلاب چقدر است و جالب این که از خود نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده بیشتر چون او ۳۲ هزار و ۶۲۷ رای آورده بود و این نشان می‌داد رأی به طبری تنها سیاسی نبوده و به خاطر شخصیت علمی و ادبی او هم بوده است.

  با این که حزب توده خود را با انقلاب همراه و موافق نشان می داد و از حذف لیبرال‌ها و جهت گیری ضد آمریکایی آن خرسند بود اما در همان اوایل دهه ۶۰ سراغ آنان هم رفتند و غالب رهبران تن به اعتراف دادند و معدودی چون هوشنگ ابتهاج (سایه) بعد یک سال به خاطر اشتهار ادبی بی اعتراف و برنامه تلویزیونی آزاد شدند. بقیه چند سال در زندان بودند و بعد به خانه های امن انتقال یافتند هر چند در مواردی با حکم اعدام هم روبه رو شدند چندان که تکان دهنده ترین بخش مستند «فرار از زندان» اعدام یک نفر ده ها سال بعد از فرار مشهور و در همان دهه ۶۰ است.

  شهرت اصلی احسان طبری مغز متفکر مارکسیسم و حزب توده در ایران بود اما وقتی به سهولت همه خطاها را پذیرفته و در زندان کتاب «کژراهه» ‌را نوشت مثل بقیه به او جاسوس و خائن گفته نمی شد. نه توده ای‌ها و نه جمهوری اسلامی و از این نظر موقعیت متفاوتی داشت.

فردای روزی که در بیمارستان «تهران» درگذشت هم روزنامه کیهان در شمارۀ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۸ در خبری که البته به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی تنظیم شده بود او را تنها با همان نام و نام خانوادگی معرفی کرد و اشاره ای به آن همه پیشینه حزبی و سیاسی و فرهنگی و علمی نکردند و تنها نوشتند احسان طبری درگذشت.

      رییس بعدی کیهان - حسین شریعتمداری- اما که ساعت‌ها در زندان با او گفت‌و‌گو کرده بود سال ها بعد درباره او گفت:

    «حضرت امام خیلی پی‌گیر وضعیت احسان بود و ان‌شاء الله خدا بیامرزدش . وقتی که از مارکسیسم برگشت و خبر به امام رسید حضرت امام فرمودند آزاد شود. احسان هیچ نیاز نداشت وانمود کند از مارکسیسم برگشته و مسلمان شده چون در جرایم خاص حزب توده دخالتی نداشت و اگر هم فرض کنیم قصد تظاهر داشت تظاهر هم حدی دارد نه این که یک دفعه مارکسیسم را از بنیان تکان دهد. به مجرد پخش سخنان او از تلویزیون ایران همه کُپ کردند و رادیو بلگراد گفت به خاطر تزریق آمپول است و باور نمی کردند. چون این احسان بود که سخن می گفت. کسی که تمام کتاب های خود را مخدوش اعلام کرد و کژراهه را نوشت و مبانی مارکسیسم را زیر سوال برد در حالی که می توانست این کارها را نکند و بعد از آزادی دیگر ننویسد. به خاطر همین با خیال راحت می گویم  مرحوم احسان طبری خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»

   کافی است به یاد آوریم آقای حسین شریعتمداری درباره برخی از برجسته‌ترین صاحب منصبان نظام جمهوری اسلامی در گذشته و حتی روحانیون بلندمرتبه هم به تصریح یا تلویح از تعبیر «خیانت» استفاده می‌کند ولی درباره احسان طبری برجسته ترین تئوریسین مارکسیسم در ایران می گوید «خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»

    از این رو شاید اگر حسین شریعتمداری چند سال قبل رییس کیهان شده بود درباره تئوریسین برجسته و سابق مارکسیسم و مغز متفکر حزب توده و عضو ارشد آکادمی علوم اتحاد شوروی این تیتر را بر صفحه اول روزنامه می نشاند: «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی درگذشت.»

  آقای شریعتمداری البته به عنوان روزنامه نگار طرف گفت‌و‌گو با احسان طبری نبود. از این رو بی‌مناسبت نیست توصیف دو نفر دیگر را هم بیاوریم. یکی محمود اعتماد‌زاده (به آذین) که خود در موج اولیه دستگیری سران حزب توده در سال 63 به زندان افتاد و نوشت: ««پیر و شکسته شده و دست راستش بر اثر سکته رخوتی دارد. زبانش کمی کند است و گوشش سنگین و در آن بیرون نیز همسرش آذرخانم با سرطان می‌جنگد! خبر رسید که همسرِ طبری درگذشته است. پیرمردِ تنها، گاه بی مقدمه و بی صدا اشک می‌ریزد».

   یکی از معدود روزنامه نگاران مشهور غربی که موفق به دیدار با احسان طبری شد خانم لورانس دئونا روزنامه‌نگار سوییسی بود که در همان سال ۱۳۶۳در زندان قصر با او ملاقات کرد و در کتابی با همین عنوان خاطرات ملاقات با طبری در زندان که 4 سال بعد منتشر شد نوشت:

   «سرانجام معجزه روی داد در مقابل من درهای زندان باز و بسته می‌شوند. طبری آنجاست. مبهوت از نور فلاش‌ها، سراپا ایستاده خمیده، لاغر، با پوست مرطوب و براق، شکسته‌تر از سن و سالش. اگرچه گفت‌و‌گو چند دقیقه بیش به طول نینجامید اما من هرگز فراموش نمی‌کنم که یک متفکر کمونیست به شما بگوید آری خانم! این طور است من پذیرفته‌ ام. من ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی اسلام را پذیرفته‌ام...»

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: زائری: 40 سال قبل قرار بود احسان طبری و آریانپور بیایند و در دانشکده الهیات مارکسیسم را تدریس کنند و اکنون در چهلمین سالگرد انقلاب من از روضه‌خوانی و منبر امام حسین منع می‌شوم!/ گفته بودم حجاب اجباری در دین نیامده نامه احسان طبری از زندان به دکتر سروش: "همسانی عقیدتی میان ما (البته از سمت من) نزدیک به حصول است"

دیگر خبرها

  • گلایه والدین از افزایش قیمت برخی برند‌های شیرخشک
  • چرایی بدل شدن اردن به بخشی از سپردفاعی در خدمت صهیونیست‌ها
  • روی «کیفیت بخشی به نظام آموزشی» و «تقویت مدارس دولتی» تمرکز داریم
  • مسئولان جریان‌های اثرگذار بر حوزه کاری خود را بشناسند
  • رحمانی فضلی: دولت ضعیف و قوی، هر کدام ۲۰ درصد کشور را عقب یا جلو می برند /بدون فضای باثبات نمی شود کاری کرد
  • اژه ای: جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی از این اقدامات و آرای ما، هر کدام بهره‌برداری‌های خود را می‌کنند
  • چگونه سود 33 درصدی بانکی دریافت کنیم؟
  • ریسک‌های سیاسی بازرگانان پوشش داده می‌شود
  • مدیریت سرمایه در فارکس چیست؟ معرفی ۳ استراتژی پولساز
  • احسان طبری؛ تئوریسین برجسته چگونه از مارکسیسم برگشت و «خدمت‌گزار بزرگ نظام اسلامی» شد